تلاش برای حفظ میراث به یغما رفته
تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۲۶۰۰۱
تئاتر «بیوههای غمگین سالار جنگ» به کارگردانی افرا جبار زارع تئاتری طنز اما تلخ از داستان استعمار سه زن توسط همسرشان و تلاش آنان برای نگهداشت میراثی است که جوانی، عشق وزندگیشان را به یغما برده است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، بیوههای غمگین سالار جنگ، اولین تجربه کارگردانی افرا جبار زارع است، تئاتری که داستان و عنوانش برگرفته از معروفترین نمایشنامهنویسهای کشور «محمدامیر یاراحمدی» است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیوههای غمگین سالار جنگ نمایش طنز است اما طنز تلخی که تلخی آن بیش از طنز بودن برای مخاطب حس میشود و بهاندازهای شخصیتهای نمایش به یکدیگر پیوسته هستند که گویی داستان و روایت یک نفر است که در این نمایش بیان میشود. اما با توجه به تجربه اول کارگردانی تئاتر افرا جبار زارع این نمایش قابلمقایسه با اجرای همین نمایش به کارگردانی شهابالدین حسین پور که سالهای گذشته در تهران اجرا داشت نیست، هرچند نمیتوان از بازی درخشان افرادی همچون گلاب آدینه، شیرین بینا، مونا فرجاد در نمایشی که حسین پور کارگردانی آن را بر عهده داشت چشمپوشی کرد.
داستان نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» با یک مرگ شکل میگیرد. سالارخان جنگ بعد سه بار تجدید فراش در آستانه ۹۰ سالگی بالاخره دار فانی را وداع میگوید. بیوههای بازمانده که عبارتاند از: زن میانسالی که همسر اول سالارخان جنگ است (نیم تاج با نقشآفرینی نفیسه رازی)، زنی مطلقه که از دخترش دورمانده (شاپرک با نقشآفرینی مریم بهروز) و یک زن جوان که قرار بوده برای بار سوم فرجی بر اجاقکوری سالارخان جنگ باشد (طلعت با نقشآفرینی شادی تیموری)، بعد از خواندن وصیتنامه وی متوجه میشوند که سالارخان هیچ ارثی برای آنها برجای نگذاشته است و همه میراثش را به پسر پنهانی خود از زن دیگر بخشیده است.
به همین جهت بیوهها تصمیم میگیرند که مرگ سالار خان را چون رازی برای خود نگهدارند وزنده بودن وی را به سروصدای خرسی نسبت دهند که سالارخان بسیار به او علاقه داشت و در سرداب خانه از آن نگهداری میکرده، خرسی که با مرگ اش بانی دیوانه شدن سالار خان شده و وی از غم فراق خرناسهای خرس را تقلید میکند و در سرداب روزگار میگذراند. اما زنها درواقع اسیر دست پیشکار حقهباز (شمس الله با نقشآفرینی علی مهدی زاده) شدهاند و...
تئاتر بیوههای غمگین داستان سرخوردگی سه نسل است داستانی که در آن هر فرد آنچنان درگیر آرزو و رؤیای ازدسترفته خویش است که حتی خودباور ندارد که نتوانسته به این رؤیا برسد رؤیای نیم تاج دوست داشته شدن توسط سالار جنگ است زویایی که در دو زن دیگر (شاپرک و طلعت) بهگونهای دیگر به شکل مخفی در خط داستانیش روایت میشود. بهغیراز نیم تاج هرچند دو زن دیگر بهر امیدی بهغیراز دوست داشته شدن حاضر به ازدواج به سالارخان شدهاند اما در تلاش هستند که در فضای خانه به دیگران ثابت کنند که سالارخان جنگ بیشتر از دیگر زنان خود عاشق او بوده است اما بهغیراز نفیسه رازی سایر زنان دیگر که نقش همسر سالار خان را بازی میکنند، بهخوبی نتوانستند آنطور که باید شخصیت این زنان را بازی کنند.
در نقشآفرینی شاه پرک بهجای اینکه زن جاهطلب نشان داده شود بیشتر نقش زنی جیغجیغو را برای مخاطب تداعی میکند، هرچند نقشپردازی این بازیگر بعد از بازی درخشان نفیسه رازی در نقش نیم تاج بهتر از سایر نقشهای تئاتر است اما تصنعی بازی کردن این بازیگر بهویژه درزمانی که بعد از مشاهده حمل جنازه سالار خان توسط شمس الله دچار حمله عصبی میشود برای مخاطب قابلباور نیست.
در مقابل شخصیت طلعت زن آخر سالار خان، شخصیت عجیبی است این شخصیت در عین بازیگوش بودن برخلاف دو زن دیگر سالار خان چندان پای بند به سنتها نیست و حتی تنها شخصیتی در داستان است که مرگ سالار خان او را خوشحال میکند و بارقهای از امید که میتواند به عقد پسرخاله خود درآید، در او روشن میشود اما این ایفای نقش این شخصیت هم متأسفانه در این نمایش دچار مشکل است و بیشتر بهجای اینکه زن بازیگوش و سنتشکن نمایش داده شود برای مخاطب زنی سربه هوا و حتی لوس نمایش داده میشود.
ایفای نقش شمس الله و فرنی هم چندان تخصصی نیست و مخاطب به تماشای نقشپردازی بازیگران بهویژه شمس الله که نقش سالار خان بازی میکند یاد نمایشهای روحوضیهای قدیم میافتد اما نکتهای که قابلتأمل این نمایش هرچند تجربه اول افرا جبار زارع است اما در بخشهایی نمایش توانسته از حالت یکنواختی خارج و برای مخاطب جذاب باشد که نمونه آن را میتوان در سکانس پایانی تئاتر زمانی که نیم تاج بر اساس جبر زمانی دیگر خانم اول خانه نیست میتوان مشاهده کرد.
فضاسازی و دکور هرچند ساده است اما تا حدی توانسته چینش و نورپردازی آن مخاطب را یاد زمان گذشته بیندازد اما نکتهای که شاید بتوان بهعنوان نقطهضعف این نمایش دانست ناهماهنگ بودن گریم بازیگران بالباس آنها است، آرایش در بعضی از بازیگران زن بهاندازهای غلیظ و امروزی است که مخاطب نمیتواند تصور کند که این زنان در دوره قاجار زندگی میکردند و بیشتر مخاطب را یاد عکس آتلیهایای که زنان بالباس قجری عکس میگیرد میاندازد.
از طرفی خط داستانی نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ» در همان بیان روایی داستان خود که آدمها از طمع خود زیان میبیند و بار کج به منزل نمیرسد، میماند. درحالیکه پتانسیل آن را دارد تا به بررسی جامعهشناسانهتری از محیط پیرامون خود بپردازند. بهعنوانمثال سالار خان جنگ در طول حیاتش سه زن را استثمار کرده است زنان بیعشق، بیلذت و علاقه در زیر سلطه او روزگار گذراندهاند و بعد از مرگ وی نیز بیمزد و بیپناه رهاشدهاند و حالا قصد دارند به هر چنگ و دندانی است از میراثی که جوانی و طراوت و علاقه شأن به زندگی را به یغما برده است دفاع کنند. میراثی که درنهایت آنها را به جنایت نیز راضی میکند.
به گزارش ایمنا، «بیوههای غمگین سالار جنگ» تا سیام اردیبهشتماه هر شب ساعت ۲۱، در سالن تماشا تالار هنر اصفهان به روی صحنه میرود.
کد خبر 660450منبع: ایمنا
کلیدواژه: نقد تئاتر بیوه های غمگین سالار جنگ نمايش بیوه های غمگین سالار جنگ ميراث يغما رفته مريم بهروز شادي تيموري علي مهدي زاده رضا محمديان تالار هنر تالار هنر اصفهان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق بیوه های غمگین سالار جنگ نقش آفرینی برای مخاطب سالار خان شمس الله بیوه ها نیم تاج زن دیگر خان جنگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۲۶۰۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتم
به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۲ سالهای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعبالعلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت میکرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن میگفت و با حسرت از گذشتهاش یاد میکرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خالهام ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم تا اینکه عاشق پسرخالهام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان میداد و رابطهاش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار میکرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را میگذراندم که روزی مادر و خالهام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری میکردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشهگیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکسهای زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمیدهم مگر به شرط...با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفتهای مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. اینگونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار میرفتم و به بخت سیاه خودم میگریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمیرفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحتهای اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبهای ارتباط دارد و به من خیانت میکند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمیکند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار میدانستم به گونهای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی میکرد. من هم اهمیتی نمیدادم و دیگر برایم رفتارهایش بیمعنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخالهام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام میدادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمیخواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانتهای همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت میکردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقهای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخالهام میدانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمدهام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسیهای قانونی و مشاورهای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
کد خبر 849327 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران